عزیز دل مامان و بابا

افطاری

فردا افطار می دیم خاله مونای دیانا گفته میاد دیانا رو از صبح میبره خونشون تا مامان به کاراش برسه انشالله که شلوغ کاری نکنه و دخمل خوبی باشه و خالشو اذیت نکنه
16 مهر 1391

رفتن به شمال

دیانا برای اولین بار دریا رو دید عید فطر رفتیم شمال و چهار روز اونجا بودیم . دیانا کلی حال کرد چون با همه فامیلش اونجا بود و کلی باهاش بازی کردن خاله مونا و مامانیینا همه بودن خیلی بهش خوش گذشت . کلی سر و صدا می کرد و می خندید انگار می خواست باهامون حرف بزنه
16 مهر 1391

چهار ماهگی

روز هفتم شهریور دیانا ۴ ماهه شد صبح بردمش پیش دکتر رسولی نژاد چون خیلی گوشش رو می خاروند. دکتر بهش شربت زادی تون داد. قد و وزنش رو هم گرفت فرداش هم رفتیم با بابایی مرکز بهداشت برا واکسن اونجا هم قد و وزنش رو گرفتیم. قد :۶۷ وزن:۸۱۰۰ دور سر:۴۲.۳ امروز هم یازدهمین سالگرد آقاجون هستش که همگی می خواهیم بریم بهشت زهرا دیانا تاحالا نرفته سر خاک آقاجونش که امروز می خواد بره .
16 مهر 1391

دندون دیانا

بالاخره بعد از کلی درد کشیدن دندونهای دیانا در اومد . روز ۱۵ شهریور بود که وقتی با حرص دستمو می خورد متوجه تیزی دندونهاش شدم. فرداش هم دندون بغلیش دیده شد. مامانی همون روز اول براش دندونی درست کرد خیلی خوشمزه بود شب خونه مامانی موندیم با خاله موناینا . دیانا حالش بد شد تا ساعت ۲.۵ شب همگی بیدار بودیم حتی دادا و آبجی هما. خدا رو شکر الان دیگه خوب شده دیشب هم مامان و بابای دیانا رفتن خرید اخه عروسی دایی محمده امروز هم دایی حامد برمی گرده هورااااااااا پ:۱۰ گ:۴.۸
16 مهر 1391

عروسی دایی محمد

بیست و ششم شهریور عروسی دایی بود دیانا اول و اخر عروسی کلی گریه کرد و مامان و بابا رو عاصی کردولی بقیه شو دخمل خوبی بود.   راستی امروز دادا محمد رضا و ابجی هما اومدن خونمون دیانا دو تا دیگه از دندوناش هم پیدا شدن . حالا دیگه ۴ تا دندون کنار هم داره ...
16 مهر 1391

روروئک

هفته پیش چهار شنبه شب روروئک دیانا رو باباش راه انداخت و دیانا سوارش شد ولی از دیروز که می تونه یه کم باهاش حرکت کنه البته زودی خسته میشه  راه رفتنش هم که یا عقبی میره یا به سمت چپ راستی دندون هم در نیاورد و هنوز همون دو تا دندون رو داره تازگیها هم یاد گرفته قل میخوره و از این ورخونه میره اونور تا جاییکه یه چیزی مثل مبل و میز جلوشو بگیره . دیروز هم خونه مامانی رفت زیر میز (قربوش برم قلقلی مامانش ) ...
16 مهر 1391

شروع غذا خوردن

چند روزی دیانا غذا خوردن رو شروع کرده از فرنی شروع کرد و آب ماهیچه از دیروز هم بهش سوپ میدم البته فقط عصاره سوپ رو میخوره
16 مهر 1391

نشستن دیانا

چند روزیه که دیانا تمرین نشستن داره امروز ۱۰ ثانیه ای می تونه بشینه ولی انقد شیطونه همش دست و پا میزنه و بالاخره میفته قربونش برم الهی ...
16 مهر 1391

تولد پنج ماهگی

پریروز جمعه تولد دیانا بود البته ۵ ماهه شد خونه خاله مونا دعوت بودیم ماهم کیک خریدیم رفتیم اونجا هم تولد مامان دیانا و هم تولد ۵ ماهه شدن دیانا و تولد امام رضا رو جشن گرفتیم
16 مهر 1391

اولین سرماخوردگی

از دیشب دیانا سرفه میکرد صبح بردمش دکتر رسولی نژاد گفتن سرماخورده ولی هنوز شدید نیست بعد که اومدم خونه حال دیانا بدتر شد تا وقتی مامانی اومد کمک و من هم رفتم داروهای دیانا رو گرفتم . الهی بمیرم برا جیگرم آبریزش بینی و چشم و دهان داره و عطسه و سرفه شدید داره دکتر می گفت سرفه هاش خروسک شده راستی یادم رفت قد و وزنشو بگم قد۶۹ وزن ۹کیلو خدایا کاری کن دیانا جونمون زود زود خوب بشه ...
16 مهر 1391
1